انسانیت یک رخداد است / هدف نهایی امر حقوقی؛ کنترل خشونت با صلح است
System.Windows.Forms.Label, Text:
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، هستی احمدی در سرویس دین و اندیشه ایبنا نوشت؛ شصت و سومین نشست هفتگی شهر فلسفه ایران به نقد و بررسی کتاب «عادلانهها» اثر پل ریکور اختصاص یافت. این نشست با حضور مهدی فیضی مترجم کتاب و مرتضی نوری استاد فلسفه در شهر فلسفه ایران برگزار شد. در زیر خلاصه سخنرانی مهدی فیض از نظرتان می گذرد:
****

انسان به مثابه واکنش
مترجم کتاب در آغاز به چگونگی آسان شدن فهم اینگونه آثار اشاره کرد و گفت: روش خود ریکور کمک کننده است. او میگوید آنچه که فهم میشود نه نیّت مؤلف و ساختار متن، بلکه این است که بدانیم کتاب درباره چه سخن میگوید، این باعث میشود بتوانیم با خود مفاهیم سروکار داشته باشیم.
فیضی ضمن اشاره به جملات پشت کتاب گفت: عدالت، واکنشی انسانی به مازادی در واقعیت است. انسانیت پیش داده هیچجا وجود ندارد و انسانیت به مثابه یک رخداد است. انسانیتی که در تاریخ تجربه شده نتیجه یک واکنش بوده است. اگر رخدادها وجود نداشتند انسانیت هم شکل نمیگرفت. انسانیت بدون این واکنشها وجود نداشته است بنابراین در اینجا انسان به مثابه واکنش است.
فیضی ادامه داد: مفهوم عدالت نیز مانند مفهوم اخلاق است. اینگونه نبوده که یک اخلاق تجریدی وجود داشته باشد. خود ریکور نیز میگوید عدالت چیزی نیست که ما آنرا در نتیجه یک تاریخ پیش آمده و پیشرفت کرده بشناسیم.عدالت ابتدا یک میل است، خواست یک زندگی خوب.
مترجم اثر افزود: ایده مرکزی کتاب که آنرا متمایز میکند فاصله عادلانه است که ما نیز از آن تصوری بدیهی داریم. خود فاصله فضای عدالت را فراهم میکند. فاصله شرط امکان عدالت است، اگر ما نتوانیم از چیزی فاصله بگیریم نمیتوانیم با آن نسبت عادلانه داشته باشیم. فاصله ساختار امکان عدالت است. این به معنای تعدیل در دولت یا ساختار سرمایهداری نیست و نسبت این همانی ندارد بلکه عدالت ایجاب میکند که تا هرکجا که میتواند پیش برود و دگرگونی ایجاد شود. این ایده مرکزی فاصله عادلانه ایدهای کاملاً ریکوری است و نه تفاسیری بر نظریههای عدالت و یا نظریههای قانون است.
او به کند بودن معنای عینیت در برابر ناپایداریها اشاره کرد و گفت: اینکه ما چهرهای داریم نتیجه درنگهای آبژکتیو است. اگر ما با سرعت تغییرات جهان پیش برویم حتی نمیتوانیم چهره خود را بشناسیم. معنای عینیت، کندی در برابر ناپایداریها است. ما انسانها نیاز به پایداری داریم و این نیاز در ژنتیک ما رسوخ کرده است.
فیضی گفت: دولت هگلی بیش از نظریههای شناخته شده قانون اساسی یا در باب وضعیت ضروری، نفی آنها است. دولت هگلی تسلیم هیچ وضعیت استثنایی نمیشود و آن دولت حق است و این به معنای پایداری حقوق در برابر هر اتفاقی که رخ میدهد میباشد. این نفی وضعیت استثنایی است. دولتهای موجود در جهان هیچ نسبتی با ایده پایداری ندارند و پایههای حکمرانی آنها مبتنی بر تعلیق حقوق است.
او سخنان خود را با بحثی از زیباییشناختی به پایان رساند: نکته جالب در این کتاب، انتقال زیباییشناختی به مسئلهسیاسی است. وقتی ما میگوییم این گل سرخ زیباست به این معنی نیست که ما صفت زیبایی را از گنجینه مفاهیم خود انتخاب کردهایم و تجزیه این حکم به موضوع و محمول کمک کننده نمیباشد. بلکه در هنگام مشاهده ما در پی یک واژه برای توصیف هستیم. سپس نظر خود را برای جلب رضایت دیگران بیان میکنیم.

دولت، مشروعترین خشونت سیاسی
مرتضی نوری پژوهشگر فلسفه سخنران بعدی این نشست بود. وی در ابتدا گفت: ریکور جزو فلاسفه فرانسوی است که تا حدود زیادی از لاک فرانسوی خود بیرون آمده است. او برخلاف بقیه فیلسوفان فرانسوی که بسیار مسحور اندیشه چپ بودند که این به خودی خود ایرادی نیست، پیوندی را با سنتی دیرینتر و قدیمیتر در فلسفه، یعنی سنت ارسطویی برقرار میکند. ریکور به خوبی با فلاسفهای که در سنت قدیمی آنگلوساکسون هستند درگیر شده و به خوبی وارد گفتگو میشود. یک نمونه آن، مقالات درخشان او درباره جان رالز است که در همین کتاب آورده شده است. او به خوبی توانسته وجوهی از مسئله عدالت را که در سنت آنگلوساکسون مغفول مانده در این کتاب مطرح کند.
وی درباره نحوه ورود ریکور به بحث عدالت گفت: عدالت برای او محل تقاطع سه حوزه اخلاق، سیاست و حقوق است و هرکدام یک وجه از عدالت را پوشش میدهند. او میگوید ما با عدالت عادلانه برخورد نکردیم. نقد اصلی ریکور به جان رالز این است که آنها سعی میکنند عدالت را به عدالت نهادی یا رویهای تقلیل دهند. او متعقد است عدالت در درجه اول توصیف رفتارهای انسانی است و در درجه دوم به نهادهای حقوقی یا سیاسی ما اطلاق میشود.
نوری گفت: ریکور میگوید مسئله عدالت تا قبل از جنگ جهانی دوم تا حدود زیادی به فلسفه سیاسی تقلیل پیدا میکرد. مشکل این تقلیل از نظر او این است که به دلیل اینکه دغدغه اصلی فلسفه سیاسی خشونت است، بنابراین سعی میکند با اقتدار یا قدرت این خشونت را مهار کند. از نظر ریکور این کنترل خشونت با قدرت پارادوکس اصلی فلسفه سیاست می باشد زیرا منشأ اصلی شر سیاسی را خشونت میبیند. از نظر ریکور در فلسفه سیاسی اهرمی جز قدرت برای مهار خشونت نیست. در نهایت دولت مشروعترین خشونت سیاسی است زیرا به عنوان نهادی عمومی اجازه دارد از قدرت، برای کنترل قدرت تک تک شهروندان استفاده کند.

وی ادامه داد: کسی که معتقد است مسئله شر و خشونت با جنگ خاتمه پیدا میکند، فکر میکند شرّ سیاسی و خشونت علاجناپذیراست که البته ریکور با این موافق نیست. ریکور معتقد است بخش زیادی از خشونتی که ما در قرن بیستم دیدیم، به علت نادیده گرفتن جایگاه و نقش امر حقوقی است، زیرا بر خلاف امر سیاسی که خشونت را با خشونت کنترل میکند؛ غایت و هدف نهایی امر حقوقی کنترل خشونت با صلح و رسیدن به صلح است. ورود به عرصه حقوقی پذیرفتن همین امر است که کلام بر قدرت پیروز است.
او در پایان به تراژیک بودن کنش انسان اشاره کرد: همیشه کنشهای انسان بُعد تراژدیک دارد. زیرا ما در اغلب اوقات ناگزیر هستیم بین خیرهای مختلف دست به گزینش بزنیم. این هنگامی است که در عمل دو خیر با یکدیگر در تضاد قرار میگیرند، مانند تضاد میان وفاداری و عدالت. اگر تضاد میان خیر و شر باشد دیگر تراژدی در کار نخواهد بود بلکه تراژدی زمانی بهوجود میآید که بین خیرهای رقیب تضاد بهوجود بیاید. در کتاب، صفتی برای سپهر حقوق پدید میآید که انصاف است و آن از عدالت مهمتر است. اینجا به مبحثی از ارسطو اشاره شده که از نظر او انصاف در عین عدل بودن، عدلی منطبق بر قانون نیست. انصاف مصحّح عدالت قانونی است. در نهایت از دکتر فیضی تشکر میکنم بابت آشنا کردن ما با این فیلسوف برجسته فرانسوی و درنهایت امیدوارم جامعه فلسفی قدردان این کار باشد و از این منابع استفاده کنند.
۲۱۶۲۱۶
منبع لینک:
انسانیت یک رخداد است / هدف نهایی امر حقوقی؛ کنترل خشونت با صلح است
بیشتر بخوانیماستارلینک چیست
بیشتر بخوانیمکرگیری بتن یا مغزه گیری بتن چیست و چگونه انجام میگیرید؟
